معنی فارسی swail
B1خشک کردن یا پوساندن محصولات زراعی به روش سنتی.
To dry or cure (as in crops) by exposure to sun or air.
- VERB
example
معنی(example):
کشاورز به کارگران دستور داد تا محصولات را در زیر آفتاب خشک کنند.
مثال:
The farmer instructed the workers to swail the crops under the sun.
معنی(example):
آنها از روش سنتی برای خشک کردن علوفه استفاده کردند.
مثال:
They used the traditional method to swail the hay.
معنی فارسی کلمه swail
:
خشک کردن یا پوساندن محصولات زراعی به روش سنتی.