معنی فارسی swellness

B1

کیفیت بزرگ و شگفت‌انگیز، به ویژه در مورد چیزهای خوشمزه یا جذاب.

The quality of being swell or excellent.

example
معنی(example):

تندرستی کیک آن را غیرقابل مقاومت کرد.

مثال:

The swellness of the cake made it hard to resist.

معنی(example):

سلامتی او در اعتماد به نفسش نمایان بود.

مثال:

Her swellness was reflected in her confidence.

معنی فارسی کلمه swellness

: معنی swellness به فارسی

کیفیت بزرگ و شگفت‌انگیز، به ویژه در مورد چیزهای خوشمزه یا جذاب.