معنی فارسی swellishness
B1حالت متورم، به معنای کیفیت یا ویژگی چیزهای بزرگ و چشمگیر.
The quality of being swell or impressive.
- NOUN
example
معنی(example):
حالت متورم دریا سواری قایق را دلپذیر کرد.
مثال:
The swellishness of the ocean made the boat ride enjoyable.
معنی(example):
حالت متورم او در شخصیت شادش مشهود بود.
مثال:
Her swellishness was evident in her joyful personality.
معنی فارسی کلمه swellishness
:
حالت متورم، به معنای کیفیت یا ویژگی چیزهای بزرگ و چشمگیر.