معنی فارسی switchkeeper

B1

شخصی که مسئولیت مدیریت تغییرات یا تنظیم انتقالات را به عهده دارد.

A person responsible for managing changes or transitions.

example
معنی(example):

نگه‌دارنده تغییر، جریان اطلاعات را مدیریت می‌کند.

مثال:

The switchkeeper manages the flow of information.

معنی(example):

به عنوان نگه‌دارنده تغییر، او انتقال‌های نرم بین سیستم‌ها را تضمین می‌کند.

مثال:

As the switchkeeper, he ensures smooth transitions between systems.

معنی فارسی کلمه switchkeeper

: معنی switchkeeper به فارسی

شخصی که مسئولیت مدیریت تغییرات یا تنظیم انتقالات را به عهده دارد.