معنی فارسی swithly

B1

به سرعت و به طور ناگهانی، به معنای تغییر یا حرکت سریع.

Quickly, suddenly.

example
معنی(example):

او به سرعت نظرش را درباره برنامه‌ها عوض کرد.

مثال:

She swithly changed her mind about the plans.

معنی(example):

او به سرعت از میان جمعیت عبور کرد.

مثال:

He moved swithly through the crowd.

معنی فارسی کلمه swithly

: معنی swithly به فارسی

به سرعت و به طور ناگهانی، به معنای تغییر یا حرکت سریع.