معنی فارسی synostotically
B1به شکلی اشاره دارد که در آن دو یا چند استخوان به هم جوش خوردهاند.
In a manner that relates to or involves synostosis.
- ADVERB
example
معنی(example):
استخوانها به طور سینوستوتیک جوش خوردهاند و نیاز به مداخله جراحی داشتند.
مثال:
The bones fused synostotically, requiring surgical intervention.
معنی(example):
او وضعیت را به صورت سینوستوتیک دقیقی توصیف کرد.
مثال:
He described the condition in synostotically precise terms.
معنی فارسی کلمه synostotically
:
به شکلی اشاره دارد که در آن دو یا چند استخوان به هم جوش خوردهاند.