معنی فارسی tablehopped

B1

رفت و آمد به میزهای مختلف، معمولاً برای گفتگو.

To move from table to table, usually to socialize.

example
معنی(example):

در مهمانی، او به میزها رفت و با همه صحبت کرد.

مثال:

At the party, she tablehopped to chat with everyone.

معنی(example):

او بین دوستانش در گردهمایی رفت و آمد کرد.

مثال:

He tablehopped between friends at the gathering.

معنی فارسی کلمه tablehopped

: معنی tablehopped به فارسی

رفت و آمد به میزهای مختلف، معمولاً برای گفتگو.