معنی فارسی tableful
B1مقدار غذایی که یک میز میتواند در خود جای دهد.
The amount of food that can fill a table.
- NOUN
example
معنی(example):
یک میز پر از غذا برای مهمانی آماده شده بود.
مثال:
A tableful of food was prepared for the party.
معنی(example):
آنها یک میز پر از خوراکیها برای کودکان آماده کردند.
مثال:
They set a tableful of treats for the children.
معنی فارسی کلمه tableful
:
مقدار غذایی که یک میز میتواند در خود جای دهد.