معنی فارسی tablefellowship

B1

اتحاد و دوستی که در هنگام نشستن در کنار هم بر سر میز ایجاد می‌شود.

The fellowship or camaraderie shared among people sitting at the same table.

example
معنی(example):

هم‌نشینی در شام شکرگذاری همیشه خاص است.

مثال:

The tablefellowship at Thanksgiving is always special.

معنی(example):

آنها به هم‌نشینی خود در جمع‌های خانوادگی ارج می‌نهند.

مثال:

They cherish their tablefellowship during family gatherings.

معنی فارسی کلمه tablefellowship

: معنی tablefellowship به فارسی

اتحاد و دوستی که در هنگام نشستن در کنار هم بر سر میز ایجاد می‌شود.