معنی فارسی tabued

B1

تابو، موضوع یا چیزی که صحبت کردن یا عمل به آن در یک فرهنگ خاص مجاز نیست.

Something that is prohibited or restricted by social custom.

adjective
معنی(adjective):

Forbidden; prohibited.

example
معنی(example):

این موضوع در بسیاری از فرهنگ‌ها تابو محسوب می‌شد.

مثال:

The subject was considered tabued in many cultures.

معنی(example):

بحث درباره مرگ می‌تواند در جوامع خاص تابو باشد.

مثال:

Discussing death can be tabued in certain societies.

معنی فارسی کلمه tabued

: معنی tabued به فارسی

تابو، موضوع یا چیزی که صحبت کردن یا عمل به آن در یک فرهنگ خاص مجاز نیست.