معنی فارسی tabula

B1

تبولا، معمولاً به عنوان یک لیست یا جدول از مقاطع یا سرخط‌های مهم استفاده می‌شود.

A table or list, often used in the context of recording information.

example
معنی(example):

یک تبولا لیستی از موضوعات یا عناوین است.

مثال:

A tabula is a list of topics or headings.

معنی(example):

او یک تبولا برای دستور کار کنفرانس ایجاد کرد.

مثال:

He created a tabula for the conference agenda.

معنی فارسی کلمه tabula

: معنی tabula به فارسی

تبولا، معمولاً به عنوان یک لیست یا جدول از مقاطع یا سرخط‌های مهم استفاده می‌شود.