معنی فارسی taloned
B1دارای ناخنهای تیز، به ویژه در مورد پرندگان یا موجودات دیگر که برای گرفتن طعمه از ناخنهایشان استفاده میکنند.
Having claws or talons, typically relating to birds of prey.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پرنده پاهای تیزی با ناخنهای تند برای گرفتن ماهی داشت.
مثال:
The bird had sharp, taloned feet for catching fish.
معنی(example):
در داستان، موجود با ناخنهای تیز از درخت پایین آمد.
مثال:
In the story, the taloned creature swooped down from the tree.
معنی فارسی کلمه taloned
:
دارای ناخنهای تیز، به ویژه در مورد پرندگان یا موجودات دیگر که برای گرفتن طعمه از ناخنهایشان استفاده میکنند.