معنی فارسی tamponage
B1تامپوناج، فرایند یا تکنیکی برای قرار دادن مواد در فضاهای خاص.
The process or technique of filling spaces with materials.
- NOUN
example
معنی(example):
تامپوناج در برخی انواع ساخت و ساز لازم است.
مثال:
Tamponage is necessary in some types of construction.
معنی(example):
او در کلاس مهندسی خود در مورد تکنیکهای تامپوناج آموخت.
مثال:
He learned about tamponage techniques in his engineering class.
معنی فارسی کلمه tamponage
:
تامپوناج، فرایند یا تکنیکی برای قرار دادن مواد در فضاهای خاص.