معنی فارسی tangibility
B1قابلیت لمس یا ملموس بودن، به ویژگی اشیاء و مفاهیمی اطلاق میشود که میتوان آنها را حس کرد یا مشاهده کرد.
The quality of being tangible; capable of being touched or perceived.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت لمس شیء آن را برای درک آسان کرد.
مثال:
The tangibility of the object made it easy to understand.
معنی(example):
در فیزیک، قابلیت لمس برای اندازهگیری مواد اهمیت دارد.
مثال:
In physics, tangibility is important for measuring materials.
معنی فارسی کلمه tangibility
:
قابلیت لمس یا ملموس بودن، به ویژگی اشیاء و مفاهیمی اطلاق میشود که میتوان آنها را حس کرد یا مشاهده کرد.