معنی فارسی tanglement
B1در هم آمیختگی، وضعیتی است که در آن دو یا چند چیز به هم پیچیده یا درهم میشوند.
A condition in which two or more items become intertwined or entangled.
- NOUN
example
معنی(example):
در هم آمیختگی النگوهای ماهیگیری باعث تأخیر شد.
مثال:
The tanglement of the fishing lines caused a delay.
معنی(example):
در هم آمیختگی میتواند در انواع مختلف وسایل ماهیگیری رخ دهد.
مثال:
Tanglement can occur in different types of fishing gear.
معنی فارسی کلمه tanglement
:
در هم آمیختگی، وضعیتی است که در آن دو یا چند چیز به هم پیچیده یا درهم میشوند.