معنی فارسی tashed

B1

تاشید یا به زمین انداختن کسی به وسیله تاسر، که به طور کلی هدفش جلوگیری از تهدید است.

To have used a taser on someone to incapacitate or subdue them.

example
معنی(example):

او با تاسر، مهاجم را به منظور جلوگیری از ورود به منزل زد.

مثال:

He tased the intruder to prevent a break-in.

معنی(example):

افسر امنیتی در حین تعقیب مظنون او را تاسر کرد.

مثال:

The security officer tased the suspect during the chase.

معنی فارسی کلمه tashed

: معنی tashed به فارسی

تاشید یا به زمین انداختن کسی به وسیله تاسر، که به طور کلی هدفش جلوگیری از تهدید است.