معنی فارسی tastelessly
B1به شکلی که بیسلیقه یا بیذوق به نظر برسد.
In a manner that lacks good taste or style.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور بیذوق دربارهی موضوع حساس صحبت کرد.
مثال:
He spoke tastelessly about the sensitive topic.
معنی(example):
دکوراسیونها به طرز بیذوقی انجام شده بودند و از هر نوع سبکی خالی بودند.
مثال:
The decorations were tastelessly applied, lacking any style.
معنی فارسی کلمه tastelessly
:
به شکلی که بیسلیقه یا بیذوق به نظر برسد.