معنی فارسی tattied

B1

تاتی، به معنای نامرتب و آشفته به ویژه در اشاره به ظاهر.

Sloppy or in a messy or unkempt condition.

example
معنی(example):

لباس او بعد از بازی در پارک به نظر تاتی افتاد.

مثال:

Her dress looked tattied after playing in the park.

معنی(example):

گل‌های وحشی به نظر تاتی آمدند زیرا بادهای شدیدی می‌وزیدند.

مثال:

The wildflowers appeared tattied by the strong winds.

معنی فارسی کلمه tattied

: معنی tattied به فارسی

تاتی، به معنای نامرتب و آشفته به ویژه در اشاره به ظاهر.