معنی فارسی tattily
B1به معنای به صورت نامرتب یا به شکلی که نشان دهنده عدم توجه به جزئیات باشد.
In a messy or carelessly assembled manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت تاتی برای رویداد غیررسمی لباس پوشید.
مثال:
He dressed tattily for the casual event.
معنی(example):
اتاق به صورت تاتی مبله شده بود، با قطعات نامتناسب در هر جا.
مثال:
The room was furnished tattily, with mismatched pieces everywhere.
معنی فارسی کلمه tattily
:
به معنای به صورت نامرتب یا به شکلی که نشان دهنده عدم توجه به جزئیات باشد.