معنی فارسی tavernize
B1تبدیل به یک مکان تفریحی مشابه tavern، جایی که مردم میتوانند جمع شوند و socialize کنند.
To make a place more like a tavern; to create a social gathering space.
- OTHER
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند حیاط پشتی خود را برای تابستان تفریحی کنند.
مثال:
They decided to tavernize their backyard for the summer.
معنی(example):
جامعه برنامهریزی کرده است تا پارک محلی را با میزها و نیمکتها تفریحی کند.
مثال:
The community plans to tavernize the local park with tables and benches.
معنی فارسی کلمه tavernize
:
تبدیل به یک مکان تفریحی مشابه tavern، جایی که مردم میتوانند جمع شوند و socialize کنند.