معنی فارسی tavernless
B1نبود tavern یا مکان تفریحی، جایی برای جمع شدن افراد.
Without a tavern; lacking a social gathering place.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شهر کوچک بدون tavern بود، که منجر به تجمعات اجتماعی کمتری شد.
مثال:
The small town was tavernless, leading to fewer social gatherings.
معنی(example):
او در محلهای بدون tavern احساس انزوا کرد.
مثال:
He felt isolated in a tavernless neighborhood.
معنی فارسی کلمه tavernless
:
نبود tavern یا مکان تفریحی، جایی برای جمع شدن افراد.