معنی فارسی tavy
B1به یک تجربه خاص یا وضغیت شاداب و پرانرژی اشاره دارد.
A term describing a vibrant and lively experience.
- OTHER
example
معنی(example):
او در جشنواره تجربهای تاوی داشت.
مثال:
She had a tavy experience at the festival.
معنی(example):
شب تاوی پر از خنده و موسیقی بود.
مثال:
The tavy night was filled with laughter and music.
معنی فارسی کلمه tavy
:
به یک تجربه خاص یا وضغیت شاداب و پرانرژی اشاره دارد.