معنی فارسی tendingly
B1به معنای با مراقبت و دقت، در یک رویکرد محبتآمیز به چیزی یا کسی اشاره دارد.
In a caring or considerate manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور مراقبتی به گیاهان نگاه کرد در حالی که آنها را آبیاری میکرد.
مثال:
She looked at the plants tendingly as she watered them.
معنی(example):
او با صدای ملایم و مراقبتی با دوستانش صحبت کرد و نشان داد که به آنها اهمیت میدهد.
مثال:
He spoke to his friends tendingly, showing he cared.
معنی فارسی کلمه tendingly
:
به معنای با مراقبت و دقت، در یک رویکرد محبتآمیز به چیزی یا کسی اشاره دارد.