معنی فارسی tenseness

B1

حالت فشار یا تنش، بار معنایی استرس یا فشار روانی.

The state of being tense; mental or emotional strain.

example
معنی(example):

تنش اوضاع قابل احساس بود.

مثال:

The tenseness of the situation was palpable.

معنی(example):

تنش او در طول آزمون مشهود بود.

مثال:

His tenseness during the exam was noticeable.

معنی فارسی کلمه tenseness

: معنی tenseness به فارسی

حالت فشار یا تنش، بار معنایی استرس یا فشار روانی.