معنی فارسی tenselessness
B1عدم وجود زمان، حالت یا ویژگیای که در آن زمان به عنوان مفهومی حذف شده باشد.
The state or quality of being without tense.
- NOUN
example
معنی(example):
تنسلست بودن جو آن را بسیار آرامشبخش کرد.
مثال:
The tenselessness of the atmosphere made it very relaxing.
معنی(example):
در شعر، تنسلست بودن میتواند کیفیتی بیزمان ایجاد کند.
مثال:
In poetry, tenselessness can create a timeless quality.
معنی فارسی کلمه tenselessness
:
عدم وجود زمان، حالت یا ویژگیای که در آن زمان به عنوان مفهومی حذف شده باشد.