معنی فارسی that's flat

A2

صاف، بدون برآمدگی یا چین و چروک، در چارچوبی که بتوان به راحتی بر روی آن حرکت کرد.

Having a smooth, even surface without any bumps or irregularities.

example
معنی(example):

تایر صاف است و نیاز به تعویض دارد.

مثال:

The tire is flat and needs to be changed.

معنی(example):

زمین صاف است، و راه رفتن بر روی آن آسان است.

مثال:

The ground is flat, making it easy to walk.

معنی فارسی کلمه that's flat

:

صاف، بدون برآمدگی یا چین و چروک، در چارچوبی که بتوان به راحتی بر روی آن حرکت کرد.