معنی فارسی the nub
B2اصل یا قسمت اصلی یک مسئله یا موضوع را بیان میکند.
The essential part or essence of something.
- NOUN
example
معنی(example):
بیایید به اصل مسئله بپردازیم و مشکل اصلی را مورد بحث قرار دهیم.
مثال:
Let's get to the nub of the issue and discuss the main problem.
معنی(example):
او همیشه به سرعت اصل موضوع را پیدا میکند.
مثال:
She always manages to find the nub of the matter quickly.
معنی فارسی کلمه the nub
:
اصل یا قسمت اصلی یک مسئله یا موضوع را بیان میکند.