معنی فارسی throck

B1

صدای کوبیدن، به ویژه در هنگام ضربه زدن به یک سطح که با شدت و وضوح شنیده می‌شود.

A sharp, pounding sound.

example
معنی(example):

او می‌توانست صدای برخورد توپ پرتابی به زمین را بشنود.

مثال:

He could hear the throck of the bouncy ball hitting the floor.

معنی(example):

صدای طبل اتاق را پر از انرژی کرد.

مثال:

The throck of the drum filled the room with energy.

معنی فارسی کلمه throck

: معنی throck به فارسی

صدای کوبیدن، به ویژه در هنگام ضربه زدن به یک سطح که با شدت و وضوح شنیده می‌شود.