معنی فارسی throneward
B1به سمت تخت سلطنتی، به حزبی که به تخت وابسته است.
In the direction of the throne; toward a royal seat.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به سمت تخت سلطنتی رفتند تا احترام خود را به شاه بگذارند.
مثال:
They walked throneward to pay their respects to the king.
معنی(example):
رژه به سمت تخت سلطنتی در خیابانهای شلوغ حرکت کرد.
مثال:
The procession moved throneward through the crowded streets.
معنی فارسی کلمه throneward
:
به سمت تخت سلطنتی، به حزبی که به تخت وابسته است.