معنی فارسی thronger
B2تعداد بسیار زیاد افراد در یک مکان مشابه، نشانهای از شلوغی زیاد.
A larger group or crowd of people, indicating a significant gathering.
- NOUN
example
معنی(example):
تعداد زیاد مردم در این رویداد فوقالعاده بود.
مثال:
The thronger of people at the event was overwhelming.
معنی(example):
با شروع جشنواره، جمعیت به تعداد بیشتری افزایش یافت.
مثال:
As the festival started, the crowd became a thronger.
معنی فارسی کلمه thronger
:
تعداد بسیار زیاد افراد در یک مکان مشابه، نشانهای از شلوغی زیاد.