معنی فارسی thumbmark

B1

نشان یا اثر باقی‌مانده از انگشت شست بر روی یک سطح.

An impression made by the thumb on a surface, typically showing a mark left by the skin.

example
معنی(example):

هنرمند یک نشانه انگشت شست بر روی مجسمه ساخته شده از گل باقی گذاشت.

مثال:

The artist left a thumbmark on the clay sculpture.

معنی(example):

می‌توانید نشانه انگشت شست را ببینید که او انگشتش را فشار داده است.

مثال:

You can see the thumbmark where he pressed his finger.

معنی فارسی کلمه thumbmark

: معنی thumbmark به فارسی

نشان یا اثر باقی‌مانده از انگشت شست بر روی یک سطح.