معنی فارسی thumbnut

B1

مهره‌ای که دارای دستگیره‌ای است که اجازه می‌دهد با انگشت اواسط آن را بچرخانید و محکم کنید.

A type of nut that can be easily tightened or loosened by hand, typically with a thumb-shaped grip.

example
معنی(example):

او از یک مهره انگشتی برای محکم کردن لوله استفاده کرد.

مثال:

He used a thumbnut to secure the pipe in place.

معنی(example):

مهره انگشتی تنظیم تنش را آسان می‌کند.

مثال:

The thumbnut makes it easy to adjust the tension.

معنی فارسی کلمه thumbnut

: معنی thumbnut به فارسی

مهره‌ای که دارای دستگیره‌ای است که اجازه می‌دهد با انگشت اواسط آن را بچرخانید و محکم کنید.