معنی فارسی tickproof

B1

ماده‌ای که نمی‌تواند تحت تأثیر اثر قلقلکی قرار گیرد.

Resistant to ticks or tick bites.

example
معنی(example):

پارچه جدید به‌گونه‌ای طراحی شده است که ضد حساسیت باشد.

مثال:

The new fabric is designed to be tickproof.

معنی(example):

او هنگام پیاده‌روی در جنگل لباس ضد حساسیت پوشید.

مثال:

She wore tickproof clothing while hiking in the woods.

معنی فارسی کلمه tickproof

: معنی tickproof به فارسی

ماده‌ای که نمی‌تواند تحت تأثیر اثر قلقلکی قرار گیرد.