معنی فارسی tiffining
B1عملی که در آن افراد به خاطر مسائل کوچک ناراحت میشوند.
The act of experiencing minor disputes or quarrels over trivial matters.
- VERB
example
معنی(example):
آنها به خاطر آخرین تکه کیک ناراحت هستند.
مثال:
They are tiffining because of the last piece of cake.
معنی(example):
ناراحت شدن میتواند در بین دوستان نزدیک رایج باشد.
مثال:
Tiffining can be common among close friends.
معنی فارسی کلمه tiffining
:
عملی که در آن افراد به خاطر مسائل کوچک ناراحت میشوند.