معنی فارسی tiffing
B1گفتگو یا مشاجره در مورد موضوعات جزئی که منجر به ناراحتی میشود.
Engaging in minor disputes or arguments, often light-heartedly.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در مورد بهترین روش برای تزئین اتاق ناراحت بودند.
مثال:
They were tiffing over the best way to decorate the room.
معنی(example):
این طبیعی است که خواهر و برادرها بر سر مسائل کوچک ناراحت باشند.
مثال:
It's typical for siblings to be tiffing about small things.
معنی فارسی کلمه tiffing
:
گفتگو یا مشاجره در مورد موضوعات جزئی که منجر به ناراحتی میشود.