معنی فارسی tip-tilted
B2به وضعیتی اشاره دارد که چیزی به صورت غیرمستقیم و نامتعادل قرار گرفته است.
Describing an object that is angled or leaning to one side.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تابلو روی دیوار به طور نامتعادل آویزان شده بود که دیدگاه عجیبی به آن میداد.
مثال:
The painting was tip-tilted on the wall, giving it an unusual perspective.
معنی(example):
در باد، تابلو به طور نامتعادل آویزان بود و خواندن آن سخت بود.
مثال:
In the wind, the sign was tip-tilted, making it hard to read.
معنی فارسی کلمه tip-tilted
:
به وضعیتی اشاره دارد که چیزی به صورت غیرمستقیم و نامتعادل قرار گرفته است.