معنی فارسی tiz
B1وضعیت بیقراری یا اضطراب، به ویژه ناشی از فشار یا مهلتهای نزدیک.
A state of agitation or confusion, often due to pressure or tight deadlines.
- noun
noun
معنی(noun):
A tizzy; a state of worried confusion.
example
معنی(example):
در حالتی از اضطراب درباره مهلت، او کلیدهایش را فراموش کرد.
مثال:
In a tiz about the deadline, he forgot his keys.
معنی(example):
او در حالتی از اضطراب بود که همه چیز را برای مهمانی آماده کند.
مثال:
She was all in a tiz trying to get everything ready for the party.
معنی فارسی کلمه tiz
:
وضعیت بیقراری یا اضطراب، به ویژه ناشی از فشار یا مهلتهای نزدیک.