معنی فارسی to spare
B2به معنای داشتن چیزی اضافی یا کافی برای صرف کردن برای دیگران یا شرایط خاص؛ ممکن است به زمان، پول، یا منابع دیگر اشاره داشته باشد.
To have a surplus of something that can be given or used beyond what is necessary.
- IDIOM
example
معنی(example):
من قبل از جلسهام مقداری وقت اضافی دارم.
مثال:
I have some time to spare before my meeting.
معنی(example):
او غذاهای اضافی آورد تا برای هر کسی که ممکن است گرسنه باشد، باشد.
مثال:
He brought extra food to spare for anyone who might be hungry.
معنی فارسی کلمه to spare
:
به معنای داشتن چیزی اضافی یا کافی برای صرف کردن برای دیگران یا شرایط خاص؛ ممکن است به زمان، پول، یا منابع دیگر اشاره داشته باشد.