معنی فارسی tomomentum
B1اصطلاحی برای نمایان کردن نیروی جنبشی یا شتابی که از چیزی به نام تام نشات میگیرد.
A term combining 'Tom' and 'momentum', signifying the force behind a concept or project.
- OTHER
example
معنی(example):
تومونتوم به نیروی جنبشی یک گربه به نام تام اشاره دارد.
مثال:
Tomomentum is a term referring to the momentum of a cat named Tom.
معنی(example):
زمانی که افراد بیشتری به پروژه پیوستند، تومونتوم به دست آمد.
مثال:
The project gained tomomentum when more people joined in.
معنی فارسی کلمه tomomentum
:
اصطلاحی برای نمایان کردن نیروی جنبشی یا شتابی که از چیزی به نام تام نشات میگیرد.