معنی فارسی tongue tie

B1

جملات و افکار را به دلیل خجالت یا شوک نگفتن یا از بیان آن ناتوان بودن.

To be unable to speak due to nervousness or surprise.

noun
معنی(noun):

Ankyloglossia, a congenital oral anomaly.

معنی(noun):

A piece of cloth used to tie down a horse's tongue, to facilitate breathing etc.

example
معنی(example):

وقتی با خواننده معروف ملاقات کرد، زبانش بند آمده بود.

مثال:

He was tongue-tied when he met the famous singer.

معنی(example):

اعلامیه ناگهانی او را از گفتن چیزی ناتوان کرد.

مثال:

The surprise announcement left her tongue-tied.

معنی فارسی کلمه tongue tie

: معنی tongue tie به فارسی

جملات و افکار را به دلیل خجالت یا شوک نگفتن یا از بیان آن ناتوان بودن.