معنی فارسی tongues wag

B2

عبارتی برای توصیف وضعیت یا زمانی که مردم درباره موضوعی حرف می‌زنند، به‌ویژه در مورد شایعات یا اخبار.

To gossip or talk about someone, especially in a scandalous way.

example
معنی(example):

هر بار که بازیگری را می‌بینند، زبان‌ها درباره زندگی شخصی‌اش حرف می‌زنند.

مثال:

Whenever they see a celebrity, tongues wag about their personal life.

معنی(example):

این رسوایی باعث شد که زبان‌ها در این شهر کوچک به حرکت درآید.

مثال:

The scandal made tongues wag in the small town.

معنی فارسی کلمه tongues wag

: معنی tongues wag به فارسی

عبارتی برای توصیف وضعیت یا زمانی که مردم درباره موضوعی حرف می‌زنند، به‌ویژه در مورد شایعات یا اخبار.