معنی فارسی trudged

B1

حرکت کردن به آرامی و با زحمت، معمولاً به دلیل خستگی یا دشواری مسیر.

To walk slowly with heavy steps, typically because of exhaustion or difficult conditions.

verb
معنی(verb):

To walk wearily with heavy, slow steps.

معنی(verb):

To trudge along or over a route etc.

example
معنی(example):

او بعد از باران در گل و لای سفت خسته‌کننده حرکت کرد.

مثال:

She trudged through the thick mud after the rain.

معنی(example):

او بعد از یک روز طولانی کار، خسته به خانه حرکت کرد.

مثال:

He trudged home tired after a long day's work.

معنی فارسی کلمه trudged

: معنی trudged به فارسی

حرکت کردن به آرامی و با زحمت، معمولاً به دلیل خستگی یا دشواری مسیر.