معنی فارسی trudges
B2قدم زدن به آرامی و با زحمت، به خصوص در شرایط سخت.
To walk slowly and with heavy steps, typically due to exhaustion or difficult conditions.
- verb
verb
معنی(verb):
To walk wearily with heavy, slow steps.
معنی(verb):
To trudge along or over a route etc.
example
معنی(example):
او هر صبح در برف برای رفتن به محل کارش به آرامی قدم میزند.
مثال:
He trudges through the snow every morning to get to work.
معنی(example):
بعد از یک روز طولانی، او به آرامی به خانه برمیگردد و احساس خستگی میکند.
مثال:
After a long day, she trudges home feeling tired.
معنی فارسی کلمه trudges
:
قدم زدن به آرامی و با زحمت، به خصوص در شرایط سخت.