معنی فارسی un-burned

B2

دستیابی به حالت بدون سوختگی یا نسوختگی.

Not burned or charred.

example
معنی(example):

چوب نخورده هنوز قابل استفاده بود.

مثال:

The un-burned wood was still usable.

معنی(example):

آنها چندین الوار نخورده بعد از آتش پیدا کردند.

مثال:

They found some un-burned logs after the fire.

معنی فارسی کلمه un-burned

: معنی un-burned به فارسی

دستیابی به حالت بدون سوختگی یا نسوختگی.