معنی فارسی unburying

B1

عمل خارج کردن چیزی از زیر خاک یا دیگر موانع.

The act of uncovering something that has been buried.

verb
معنی(verb):

To dig up, to remove from the ground.

example
معنی(example):

بیرون آوردن گنجینه‌های گمشده می‌تواند یک ماجرای هیجان‌انگیز باشد.

مثال:

Unburying lost treasures can be an exciting adventure.

معنی(example):

باستان‌شناسان بر روی کشف آثار هنری از تمدن‌های قدیمی تمرکز می‌کنند.

مثال:

The archaeologists focus on unburying artifacts from ancient civilizations.

معنی فارسی کلمه unburying

: معنی unburying به فارسی

عمل خارج کردن چیزی از زیر خاک یا دیگر موانع.