معنی فارسی un-ground
B2آزاد کردن یک فرد از مجازات یا محدودیت.
To remove the act of punishing or restricting someone.
- VERB
example
معنی(example):
آنها بعد از یک هفته مجبور شدند پسرشان را از مجازات آزاد کنند.
مثال:
They had to un-ground their son after a week.
معنی(example):
اگر او سخت درس بخواند، میتواند زودتر از مجازات آزاد شود.
مثال:
If he studies hard, he can un-ground himself sooner.
معنی فارسی کلمه un-ground
:
آزاد کردن یک فرد از مجازات یا محدودیت.