معنی فارسی ungrouped

B2

به معنای موجودی است که به گروه خاصی تعلق ندارد.

Items or individuals that are not categorized or grouped together.

adjective
معنی(adjective):

Not assembled into a group.

example
معنی(example):

اشیاء جداشده سخت‌تر پیدا شدند.

مثال:

The ungrouped items were harder to find.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که داده‌ها را به صورت جدا نگه دارند تا تحلیل بهتری داشته باشند.

مثال:

They decided to keep the data ungrouped for better analysis.

معنی فارسی کلمه ungrouped

: معنی ungrouped به فارسی

به معنای موجودی است که به گروه خاصی تعلق ندارد.