معنی فارسی unadopted
B1چیزی که پذیرفته نشده یا تصویب نشده باشد.
Not accepted or made part of a set of practices or beliefs.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not adopted.
مثال:
The new proposal remained unadopted by most states.
example
معنی(example):
سیاست پیشنهادی هنوز توسط هیئت به تصویب نرسیده است.
مثال:
The proposed policy remains unadopted by the board.
معنی(example):
ایدههای زیادی در سازمانها به تصویب نمیرسند.
مثال:
Many ideas go unadopted in organizations.
معنی فارسی کلمه unadopted
:
چیزی که پذیرفته نشده یا تصویب نشده باشد.
