معنی فارسی unapprehended
B1به معنای اینکه فردی یا جنایت به دام نیفتاده است.
Not caught or apprehended.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not apprehended.
مثال:
Police are still seeking the unapprehended felon.
معنی(adjective):
Not understood.
example
معنی(example):
فراری توسط پلیس دستگیر نشده بود.
مثال:
The fugitive remained unapprehended by the police.
معنی(example):
او سالها بدون اینکه دستگیر شود در خیابانها قدم میزد.
مثال:
He walked the streets unapprehended for years.
معنی فارسی کلمه unapprehended
:
به معنای اینکه فردی یا جنایت به دام نیفتاده است.
