معنی فارسی unassimilated
B1عدم جذب، به وضعیتی اطلاق میشود که فرد یا گروهی نتوانسته است خود را با فرهنگ یا سیستم جدید وفق دهد.
Not absorbed or integrated into a larger group or system.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not assimilated.
example
معنی(example):
ایدهها در درون مفهوم بزرگتر جذب نشده بودند.
مثال:
The ideas were unassimilated within the larger concept.
معنی(example):
فرهنگهای جذب نشده میتوانند اغلب تنشهایی در جامعه ایجاد کنند.
مثال:
Unassimilated cultures can often create tension in society.
معنی فارسی کلمه unassimilated
:
عدم جذب، به وضعیتی اطلاق میشود که فرد یا گروهی نتوانسته است خود را با فرهنگ یا سیستم جدید وفق دهد.